رویای من پزشکی
سلام
یه سلام با عذرخواهی از بچه های گل وبلاگ اکسیر کنکوری که پرانرژی زحمت میکشند
آزرده خاطر شدید به خاطر نشر اون مطلب انگیزشیتون که بدون منبع بود. کار من اشتباه بود اما نشر یه مطلب انگیزشی که دیگه این حرفارو نداره...
عزیزانم این مطلب ارسالی ربطی به دکتر افشار نداره. و نویسنده این مطلب از کاربرهای سایته
لطفا اسم استاد رو خدشه دار نکنید لطفا لطفا لطفا.
از خودم میگم برات
واسه پزشکی نفس میکشم
وقتی مدام مشغول خوندن هستم وقتی از حجم کار گردنم میگیره وقتی حس خواب بعد بارها پروندن به جسم من غلبه میکنه و خوابم میگیره گریه میکنم.من واسه پزشکی گریه میکنم. دوس ندارم حتی خواب باعث بشه من نتونم چند دقیقه دست از مطالعه بکشم
تورو خدا عاشقی کن
یه عاشق مگه چی می خواد...
جز هر لحظه با هر نفس رسیدن به معشوقش(پزشکی)
هر ثانیه در حال رسیدن به هدفم هستم
تو روخدا فک کنم حالا اوضاع من چقد میزونه نه خدایی
بچه ها می خوام از خودم و شرایطم براتون بگم
از بچه های منطقه 3 هستم، نه کلاسی نه مشاوری. نه جزوه خارق العاده ای دارم
منم و یه اتاق که حتی شخصیم نیست با کتابام و یه چراغ مطالعه.
منم مث همه شما دوستام داشتم برای کنکور خودمو اماده میکردم اتفاقاتی برام افتاد.
جون خودم ،نمی خوام ناراحتت کنم. نه...
می خوام بگم گه بدونی. دی ماه 92 بود که مادر بزرگم فوت شد خب اتفاقای بعدش اما طولی نکشید اسفند 92 بابای عزیزم هم پر کشید.
نمیدونستم چیکار کنم آخه چی شد؟ چرا؟ امیدوارم هیچ وقت حال منو تجربه نکنی
تو این شرایط دیگه کسی اصلا حواسش به تو نیست که کنکور داری.
همه دلشون بهت میسوزه آخی.... بیچاره طفلی.... دخترم خدا مامان رو برات نگه داره
نگاه تحرم آمیز اطراف . دوستات که دیگه فکر میکنن شکست تو حتمیه...
کسی دیگه از تو اتظار نداره امسال رتبه بیاری
اما نه
نه من ترحم شمارو نمی خوام
نه نه نباید اینطور بمونه نه این اخرش نیست هنوز ادامه داره
هنوز سوت پایان رو نزدند. هنوز نفس میکشم
وقتی زندم یعنی میتونم خالق هرچیزی زیبایی که می خوام باشم
اره ... همینه
یالا ...
من بلند شدم
اما دیگه نه کنکوری که شاکی از دنیا و درس این همه نکته و تست کمبود امکانات
وقتی چیزی رو از دست میدی تازه میفهی بودنش و داشتنش چه حکمتی داره...
منم گفتم اگه دو روزم که ب کنکور مونده باشه واسه چیزی که دوستش دارم واسه داشتنش از خودمم میگذرم
تصمیم گرفتم که بلند شم قوی تر از همیشه ،
دستم به جایی بند نبود واسه مشاوره تو این وضعیتم انتظار نداشتم مادر بتونه برام خرج کنه.
اومدم تو سایت از همایش های استاد استفاده کردم و سعی کردم بهشون متعد باشم
روزهای اول سخته بود. الانشم سخته تمرکز کنم روزی جندین بار اشک تو چشام جمع میشه واسه اینکه نمی تونم صدای بابام رو بشنوم نمیاد بهم سر بزنه بگه خسته نباشی دخترم...
اما سعی میکنم خودم کنترل کنم ب هدفم فکرکنم
هرچی که بویی جز درس داشته باشه از زندگیم به طور کامل حذفش کردم
جون من پاشو
نگو نمیشه نگو الان میشه فردا میشه؟؟
فقط شروع کن just do it فقط اتجامش بده
یه بار میخونی نگو من خنگم نگو... اگه فک کردی با یه بار خوندن باید مطلب بفهی باید اون موقع مطمئن باشی یه مشکلایی داری و خنگی عزیزم.
بابا بخون دوبارنشد 6 بار بخون . کوتاه نیا ... نیا...
با همه وجودت بخواه
بخواه که به خواستت برسی
خدا کمت میکنه
خدا خیلی بزرگه
همون خدایی گه عزیزم رو گرفت اما امید و ارادم رو نگرفت
جون من باش
ی روز دل بده
لذت یه امر بردنیه سعی کن لذت ببری . هر لحظه از هرثانیه کنکوریت لذت ببره. هرکسی این شانس رو نداره که جای من و تو باشه.
جات رو سفت نگه
بنداز دور اون آشغالهای ذهنت رو که هی میگن دیر شده و نمی تونی
ببینم اگه من و تو نتونیم پس کی بتونه؟؟؟؟
ببین دنبال دلیل نگرد خودتم نمی تونی قانع کنی که دیر شده.
چون اون ته تهای دلت میدونی که اگه اگه اگه پاشم دیرم نشده .
یا علی
موفق باشید اگر تلاشگرید
از همایش ها آخر حتما استاد استفاده کنید