loading...

مشاور کنکور ۱۴۰۲ _ برنامه ریزی علیرضا افشار حضوری و غیر حضوری

بازدید : 2413

 

سلام دوستان

 

ای کاش هر روزمان نوروز باشد تا نو شویم خودمان

اندیشه هایمان و عشقمان به همه زیبایی ها
سال نو مبارک  

آرزو می کنم که 

همه سال خوبی رو بسازیم

به خودمون قول بدیم تو سال جدید

بیشتر دوست داشته باشیم

بیشتر بخندیم

و با تک تک سلول هامون

بجنگیم ...

راستی دعای دسته جمعی اثر و انرژی خیلی بالایی داره ...

هنگام دعا

من رو هم فراموش نکنید که خیلی به دعاتون و انرژی شما  محتاجم.....:))

به خاطر تو مادر

برای تو که شب ها چیزی نخوردی تا ما سیر باشیم

و حسرت خوردن ماهی شب عید را بر دل نداشته باشیم


انگیزشی کنکور دکتر افشار

به خاطر تو که یک عمر برای رسیدن من به ارزوهایم با همه جنگیده ای

و ارزوهای خودت

ارزوهای خودت ،

انگار که اصلا ارزویی نداشتی...

به خاطر تو که دستانت مهربانت به خاطر ساختن دنیای زیبایی

برای من پر از چین و چروک شده

 

http://www.swissgenesisskincare.com/wp-content/uploads/2011/12/Hand_B-Tox_2.jpg

به خاطر تو که از دنیایی که فقط یکبار به هر فرد اعطا میشود

به خاطر من ،

به خاطر من که

انقدر ها هم خوب نیستم

شاید اصلا خوب نیستم

گذشتی

به خاطر تو میجنگم

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/12/5/502536_753.jpg

 

زمین را به اسمان میدوزم

پاهایم خسته است

ولی پاهای تو خسته تر بود وقتی که برای من دویدی

جنگیدی

دنیایت را فراموش کردی

حالا من

من نمی گذارم ...

تا وقتی که نفس میکشم

تا وقتیکه

صدای ضربان قلبم را میشنوم

فقط برای تو

برای ارزوهایت

که خیلی وقت است جایشان را با ارزوهای من عوض کردی

حالا ارزوهای من همان ارزوهای تو است

 تنها ارزویم ساختن ارزوهای تو است

من هم تنها دلیل نفس کشیدنم ....

برای آرزوت چیکار کردی؟

http://www.narenji.ir/sites/default/files/articleimage/62/12/space_2369561b.jpg

فلیکس بومگارتنر اتریشی دو روز پیش رکورد بلندترین سقوط آزاد جهان را شکست

و در این کار به سرعت ۱۳۴۱ کیلومتر در ساعت رسید.

این نخستین بار بود که دیوار صوتی در سقوط آزاد توسط یک

انسان شکسته شد.

حالا در سمت چپ نقاشی فلیکس بومگارتنر را می بینید.

تصویری که او در ۵ سالگی کشیده و به عنوان یک رویا به مادرش داده است.

رویایی که حالا تبدیل به حقیقت شده است.

برای رویایت چکار کردی؟

فقط میشینی یه گوشه و میگی این ارزوهای منه و

من اینو دوست دارم و

من ...

همه بلدن خوب ارزو تعیین کنن

همه بلدن از ارزوها و رویاهای قشنگشون صحبت کنند!

امروز 28 اسفند 92

تا  امروز

تا این ثانیه برای ارزوت چیکار کردی؟؟؟

کسی برنده است که

برای ارزوهاش یه کاری کنه!

ارزوت رو بگو اما نشین که خودش براورده بشه!

چون نمیشه!

چون این تویی

فقط تویی که میتونی

بسازیش

نشد  نداره

هیچ ارزویی  غیر ممکن نیست

چون غیر ممکن غیر ممکنه

حالا

میخوای برای آرزوت چیکار کنی؟!!!

ناشنوا باش...

وقتی همه از محال بودن ارزویت سخن می گویند...

آپلود عکس

 

باید به همه چیز ساده نگاه کنیم

همه چیز ساده است فقط این ما هستیم که مسائل رو سخت و پیچیده نشون میدیم!

یاد 3 تا داستان افتادم!

وقتی ناسا شروع به فرستادن فضانوردان به فضا کرد،

متوجه شد که خودکارهای آن‌ها در جاذبه‌ی صفر کار نمی‌کند.

یک دهه طول کشید تا با هزینه‌ی ۱۲ میلیون دلاری این مشکل را حل کنند

و خودکاری تولید کنند که در جاذبه‌ی صفر کار کند.

اما روس‌ها چه کردند؟

از مداد استفاده کردند!


- یک تریلر با ۴۸ چرخ در یک تونل در نیویورک گیر کرده بود

زیرا ارتفاع آن از حد مجاز بیشتر بود.

آتش‌نشانان منطقه یک روز خود را صرف کردند تا راهی برای حل مشکل پیدا کنند.

در همان حال یک پسربچه از پدر خود پرسید:

چرا آن‌ها باد لاستیک‌های تریلر را خالی نمی‌کنند

تا ارتفاع آن خودبه‌خود کاهش پیدا کند?


- یکی از شرکت‌های بزرگ لوازم آرایشی در ژاپن با اعتراض یکی از مشتریان

مواجه شد که گفته بود جعبه‌ی صابونی که خریداری کرده خالی بوده‌است.

مدیریت از مهندسان خود خواست برای این مشکل راه‌حلی پیدا کنند.

آن‌ها تلاش زیادی کردند از دستگاه‌های اشعه ایکس استفاده کردند

تا مطمئن شوند همه‌ی بسته‌ها پر هستند.

آن ها برای این کار پول و زمان زیادی صرف کردند.

اما وقتی یکی از کارکنان در یک شرکت کوچک با این مساله مواجه شد

 یک پنکه‌ی قوی صنعتی در خط مونتاژ قرار داد

تا هر جعبه‌ای که خالی و سبک است را از خط خارج کند!

 

یکی از روش هایی که به پیدا کردن راه‌حل‌های خلاقانه
 برای مسائل می‌انجامد ساده فکر کردن است.

اگر سعی کنیم مسائل را پیچیده نگاه نکنیم و
ساده نگاه کردن را در مسائل کوچک و بزرگ
زندگی تعمیم دهیم،
قطعا در بسیاری از موارد راه‌های خلاقانه‌ی زیادی
 به ذهنمان می‌رسد
که می‌تواند کمک زیادی به ما بکند.

انگیزشی کنکور دکتر افشار

اگه بجنگی موفق میشی

عادت نکن به شکست

به نجنگیدن برای ارزوهات

باور نکن  نشدن ها رو

عادت نکن به

عادی بودن...

برای ارزوهات بجنگ...

هر طور که شده

نذار دیر بشه

نذار....

از هرجا میتونی یا علی بگو و شروع کن...

اینو بدون هیچوقت دیر نیست...



بعضی وقتا آدم خسته میشه .از خودش از زندگی از همه چیز .

نمی دونم این نوشته رو از كجا شروع كنم .اما میدونم سر صحبتم با رفیقای عزیز كنكوری  هست كه مثل خودم باید 5 تیر 93 اولین كنكور  شون رو تجربه بكنن و 12 سال درس خوندنشون تو 4 ساعت خلاصه بشه ،واقعا چه آزمون مزخرفی هست این كنكور .هر سال به خاطر همین كنكور لعنتی دوستای كنكوری مون كه حالا به هر دلیلی نتیجه ی دلخواه شون رو نگرفتنه یا قبل از  كنكور به خاطر فرار از بار روانی دست به خود كشی میزنن.

اما همینه كه هست. 

بله نظام آموزشی كشور ما همینه .این قیف آموزشی برعكس شده كه معلوم نیست كی میخواد درست بشه   . البته چند روز پیش یه خبر تو یكی از سایتا خوندم كه نوشته بود تا 5 سال آِینده می خوان تاثیر سوابق تحصیلی رو به 85 درصد برسونن و یكی دو سال بعدش كلا كنكور رو بردارن .اما كیه كه ندونه گوش همه دانش آموزا و پدر و مادر ها از این حرفای مزخرف سازمان سنجش پره .

پدر و مادر هایی كه با هزاران  امید و آرزو معلم خصوصی ، كتاب كمك درسی ،سی دی آموزشی و  همه جور امكاناتی در اختیار فرزندشون میزارن تا تو همین یه سال یه موفقیتی حاصل بشه هم برا بچه شون هم برا خودشون. اما این وسط خونواده هایی هستن كه به قول معرف هشت شون گرو  نه شونه . و با چه سختی باید این امكاناتو فراهم كنن اما این وسط بچه هایی هم هستن كه كم نامردی نمیكنن در حق پدر و مادرشون و البته خودشون . خودشون رو به هر كاری میزنن تا درس نخونن . از ف.ی.س بوك و وی چتو هزار زهر مار بگیر تا بیكاری دیگه  .  اگه ما نخوایم جواب زحمتای 18 سال پدر و مادرهامون رو  برای اولین بار تو این كنكور بدیم پس كی باید خودمون رو بهشون ثابت كنیم ها.

 

پس بچه هایی كه تا حالا نخوندین بهتره بگم تا حالا یه متر خاك رو كتاباتون نشسته حالا هم دیر نشده .3ماه  مونده 3 ماه وقت كمی نیست اصلا چرا نمیگیم 340 روز چرا نمیگیم 3360ساعت چرا نمیگیم ... .

 

پس خواهش میكنم بشینین و مردونه درسا رو بتركونین بخدا خیلیا بودن تو 3 ماه رتبه شون رو از این رو به اون رو كردن . خیلیا ماه های اول رو بكوب خوندن اما الان تو بهمن و اسفند دیگه نمیكشن و الانه كه شما باید خودتون رو نشون بدین . مخصوصا به همكلاسی های عزیزم میگم  كه تا حالا درس نخوندنه آرش عمران رضا  و چند تای دیگه كه می دونم هنوز نخوندنه  .بشینین درستون رو بخونین  ، هی ساز سال دیگه رو همین الان كوك نكنین . مطمئن باشین كسی كه الان میگه واسه سال   دیگه اما الانم نمیخونه سال دیگه هم نمیخونه .اما اگه تو همین 140 روز باقی مونده درسا رو بتركونین   و سر جلسه كنكور برین بعد از اعلام نتایج اگه خواستین بزارین واسه سال دیگه حداقل میدونین با خودتون چند چندین  . یعنی اگه الان بخونی اصلا همین امسال كنكور رو میتركونی ،میشه چرا كه نه ؟

 

پس بچه هایی كه تا حالا نخوندین و خودم كه خیلی این هفته انگیزم كم شد و امروز این نوشته رو دارم مینویسم كه هم كمكی به خودم بكنم هم به بچه ها  كه بشینیم این ماه های باقی مونده رو مردونه بخونیم و حداقل جلوی پدر و مادرمون شرمنده نشیم  ،مطمئن باشین اگه پدر و مادر هامون ازمون راضی باشن دیگه چی میخوایم چه چیزی بهتر از این .

 

ماشا الله تو این دور و زمونه همه عاشق هستن .  یه بار هم كه شده با عشق درس بخونیم ببینیم چی میشه .عاشق با خودش دو دو تا چهار تا نمیكنه نمیگه این فصل سخته این فصل رو ندیدمه تا حالا و ... .

 

سرت رو بنداز پایین بخون و به حرف هیچكس اهمیت نده یعنی حرفی كه نا امید كننده باشه رو از این گوش بشنو از گوش دیگه ات بندازش بیرون .

 

یه چیز دیگه : چرا از خدا كمك نخوایم  اونه كه به هر كی دلش بخواد یه نعمتی میده مطمئن باش اگه بخونی خدا زحمتتو بی جواب نمیذاره اونه كه میتونه یكی رو از فرش به عرش ببره و برعكسشم تو جیك ثانیه انجام میده .نمیدونم كی رو میپرستی ، از همون كه میپرستیش بخواه كه كمكمت بكنه مطمئن باش بی جواب نمی زاره این درخواستتو.

 

امروز كه فكر كردم گفتم بزاریه  وبلاگ  بسازم برا رفیقای خودم هم انگیزه ای هست برا خودم هم واسه اونا و تصمیم گرفته كه آزمونای گزینه دو ، سنجش  رو كه همین امسال داره برگزار میشه و آزمونای سال های قبل رو رو وبلاگ بزارم تا همه استفاده كنن (البته من پیش ریاضی هستم با عرض معذرت از بچه ها تجربی)و متاسفانه آزمونای گاج رو هر چی سعی كردم پیدا نمیكنم تو اینترنت و فك كنم آزمون های گاج هم مثل كانون مالی نباشه یعنی سئوالاتش به درد نخور هست (البته من اینجور فكر میكنم حالا شاید یكی دیگه این آ‍زمونا رو قبول داشته باشه)و هر چی جزوه و مطلب درسی كه تو كامپیوتر م داشته باشم  و همچنین همایش های استاد افشار كه مشاور خیلی خیلی توانایی هستن رو واسه بچه ها میزارم تا بلكه حتی یه نفر موفق بشه و منو یه دعایی بكنه .

 

و یه چیز دیگه اینكه کنکور آسان نیست

 

بچه ها اگه خودتون تلاش نكنین باور كنین این سی دی ها و منابع دیگه همش اینجور که میگن نیست و فقط به تلاش خود آدم بستگی داره .

 

و در آخر :

 

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

 

 مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد                                                      موفق باشین



برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 سه شنبه 05 فروردین 1393 زمان : 21:55 نظرات (5)
بازدید : 2769

یادمون نره متفاوت باشیم .....

 

آپلود عکس

سلاااااااااااااااااااااام  به همه ی دوستای خوبم

حالتون چطوره ؟

امتحاناتمون بلاخره تموم شد و

راستی یه سوال

چرا نظرات پست تغییر اینقدر کمه؟!

بچه ها قرار بود که حتی تغییرات هفتگی یا ماهانه ای که انجام میدیم

هم در اینجا ذکر کنیم کارایی که هر روز واسه رسیدن به ارزوهامون انجام میدیم ....

تا تغیییراتی که واسه دنیامون وهدفمون  انجام دادیم

مکتوب باشه و یادمون نره

که امروزمون بایـــــــــــــــــــــــــــــد فرق کنه :))

راستی یادتونه گفته بودم برای موفقیت باید خلاف جهت بقیه حرکت کنی

باید با بقیه متفاوت باشی

متفاوت فکر کنی و نگاه کنی

اگه یه موقع دیدی که کارهای روزانه ات شبیه اطرافیانت هست

پس بدون که هنوز در مسیر موفقیت نیستی!

دقت کردین همه ی ادمای موفق در کارشون یه تفاوت نسبت به بقیه ایجاد کردن

یه ایده نو...

میخوام چند تا مثال براتون بزنم

اقای مایکل جردن برای موفق شدن هزاران بار شکست خورد

ولی باز هم بلند شد و جنگید

ایشون به جای زمین بسکتبال در استخر و در اب و با شرایط بسیار سخت تمرین

میکردن ! پس از بقیه رقباشون قوی تر بودن چون متفاوت بودن!

علی واکسیما

تنها واکسی که توانست با واکس زدن متفاوت درامد عاالی داشته باشه

اقای عماد عامری که بدون هیچ ابزار الات موسیقی با دهانشان موزیک میسازند

و تفاوت خلق میکنند!


http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2012/05/morghesahar.jpg

اقای حسن کسایی

که با دقت به صحبت های روزمره و عادی مردم اهنگ میساختن و جملات ساده ای که

میشنیدند رو به اهنگ هایی فوق العاده تبدیل میکردند!

اقای هیلتون که یه روزی مستخدم هتل بودن و هیچی نداشتن

ولی حالا مشهور ترین هتل های زنجیره ای دنیا رو دارن

بتهوون ،بیل گیتس، والت دیزنی، نیک وویچ ،

اقای رابینز ، خانم رولینگ ، اقای شوماخر ....

اینقدر زیادن که اگه بخوام داستان هرکدوم رو بگم باید تا صبح براتون بنویسم

اگه یه کم چشمامون رو باز کنیم محاله رشته و کاری  باشه که

در اون یه انسان موفق و بی نظیر نباشه

هیچ کاری

یه لحظه به انگشتانت نگاه کن!

روشون خطوطی هست

به نظر تو چرا هست؟

چون خدا خواسته بهمون بگه که

از تو فقط یکی هست و

تو باید به بی نظیرترین روی قله ی خودت و

با اثر انگشت خودت تبدیل بشی

اما خیلی هامون فراموش میکنیم که قله ای هست و ما اومدیم که به اوجش برسیم

و سرگرم پایین قله  میشیم

نذار اثر انگشتت یه روز فراموش بشه

نذار

بی نظیر خودت شو

با دیروزت رقابت کن ، تا به اوج قله ات برسی و

اینو بدون که هروقت جواب این سوال رو پیدا کردی و

با تک تک سلول هایت واسش جنگیدی 

یعنی روی قله ات هستی...

برای چی نفس

میکشی؟!!!

 


برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 جمعه 04 بهمن 1392 زمان : 21:01 نظرات (3)
بازدید : 4962

منت خدای را عزوجل،که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت.

 

هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات.

 
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب

سلام به همه

همه ی کسایی که برای زندگی دنبال بهونه میگردن...

اگه می خوای رو اوج باشی باید تند تند بال بزنی

 این روزا  هوای بارونی و برفی فوق العاده و بی نظیره...

و انرژی مضاعفی رو بهمون منتقل میکنه...

 از پنجره به بیرون نگاه می کردم، به بارونی که تند و تند می بارید و

که یکدفعه چشمم افتاد به پرنده هایی که در حال پرواز کردن تو اسمون بودن ،

یه پرنده رو دیدم که با وجود اینکه قطره های بارون

 

تند و تند بهش می خوردند بازم بال میزد اینقدر تند، تند بال میزد که فکر کردم

حتی برخورد ضربه های بارون رو  روی بالهایش حس نمیکنه!

و خیلی سریع اوج گرفت و بالا رفت و کوچیک شد...

چشمم بهپرنده ی دیگه ای افتاد که کمی بال زد و بعد پایین اومد و

رویسقف خونه ای نشست .

 

چند دقیقه اونجا نشست و هیچ حرکتی نکرد ...

بارون دیگه بند اومده بود ولی اون پرنده هنوز نشستهبود.

بعد هم رفت و روی زمین پشت بام یه خونه دیگه نشست..

اما اون پرنده اولی با وجود اون بارونشدید بال زد و بالا و بالا تر رفت...

خدا با پدیده های اطرافمون با ما حرف میزنه ...

همه اینا نشانه ها هستند...

با دیدن اون پرنده ها یادم اومد که:

 اگه می خوای رو اوج باشی  باید تند تند بال بزنی...

 

زندگی جای توقف نیست . اگه وایسی می افتی!

 

می افتی و به عقب میری یا همون جایی که هستی باقی میمونی...

 

یاد جمله ی اقای گابریل گارسیا مارکز افتادم که میگن:

همه دوست دارند که در اوج باشن و در اوج زندگی کنن

 

اما چه زود راه رسیدن به اوج را فراموش میکنند...

 

ادما چه زود یادشون میره هدفشون رو ...

مسیری رو که میدونن چیه و اونا رو به هدفشون میرسونه

 

اما واردش نمیشن!...

نمی خوام نمی خوام که تو مثل اون کبوتر دومی که فقط تماشاگر بالا رفتن و اوج

 

گرفتن بقیه کبوترا بود تماشاگر اوج گرفتن دیگران باشی...

بشینی و برای دیگران دست بزنی ...

 

تو به این دنیا نیومدی که تماشاگر باشی! ،

اومدی که مثال بشی ،

بزرگ بشی و به اوج برسی.

 

خودت میدونی باید چیکار کنی ...

اما قبل از هر چیز اول باید خودت خودتو باور کنی

اگه خودت به اهداف خودت بخندی ، که چه طور ممکنه من به هدفم برسم

انتظار داری کائنات چه جوابی بهت بده ! تو حتی خودتو باور نداری!

اما همش میگی من باید اول بشم و ...

پس قبل از هرچیز به خودت اعتماد کن مطمئن باش که اگه بخوای میتونی

چون غیر ممکن وجود نداره !

اینو خیلیییییییییییی از انسانهای موفق اثبات کردن...

صحنه های پیروزیتو توی ذهنت مرور کن ،

اگه فکر میکنی خودت رو باور نداری از خودت بپرس چرااا؟

چرا من نتونم اول باشم ؟؟!!

 بعد ایراد کارت رو پیدا کن و حذفش کن

اون وقت به خودت ایمان میاری که میتونی اول بشی

چون ایراد کارت رو پیدا کردی...

این جمله ی اقای بیل گیتس رو خیلیییی دوست دارم:

بارها به خود گفته ام وقتی همیشه قرار است یک نفر اول شود

چرا ان نفر مننباشم؟

هیچ وقت برای این سوال جوابی پیدا نکرده ام که مرا وادار به عقب نشینی کند.

اگرقرار باشد کسی اولین باشد ان فرد باید بیل گیتس باشد .

به من بگویید چرا نه؟تا از حرف خودبازگردم...!!

پس با تماااااااااااااام قدرت   بجنگ ،

حتی اگه همه ی اطرافیانت تماشاچی هستن تو بلند شو و

 

                                         پرواز کن...

واسه رسیدن به هدفت نباید ساکن باشی ،

باید تند تند بال بزنی تا نیفتی...

 

و یادت باشه که:

 

 "انسان های موفق کارهای متفاوتی انجام نمیدهند

بلکه کارها را به شیوه ای متفاوت انجام میدهند..."


میخوام یه بار دیگه این سوال رو از خودت بپرسی :

ایا هرچی داشتی واسه رسیدن به هدفت گذاشتی؟!!!( چیز کمی نیست همه ی زندگیشون !

خیلی حرفه ...زندگی ای که فقط  یکبار به هر انسانی عطا میشه ، )

ایا برای دیدن یه لبخند کوچیک

فقط یه لبخند کوچیک کسایی که تمااام زندگیشون رو برای من گذاشتن به اندازه

کافی تلاش کردم؟

                                  فقط یه لبخند کوچیک!


 این پست با پستهای قبلی ام یه کم متفاوته ،

-وقتی که به دنیا اومدم نمیدونم چه شکلی بوم مامانم میگه

خیلیییییییییییییییییییی بامزه و دوست داشتنی بودم!

 

مامانم ایــــــــــــــــــــنقدر دوستم داشت که از همه ی همه ی

ارزوهاش به خاطر من گذشت!


مامان میگفت یه ارزوی خیلی بزرگ داشته ولی

هیچ وقت نتونست بهش برسه...

میگفت

کوهی هست که بالای قله اش گلی هایی هستن که

هرکی بچیندشون همه ی ارزوهاش بر اورده میشه...

اما حیف که من دیگه پیرم و...

یه کم فکر کردم

اره من باید میرفتم و ارزوی مادرم رو براورده میکردم

اخه اگه اون نبود من به هیچ کدوم از ارزوهام نمیرسیدم ...

اگه اون نبود شاید منم هیچ وقت نبودم ...


این بود که تصمیم گرفتم

این تصمیمم رو به  دوستام گفتم اونا بهم خندیدن



چپ چپ نگام کردن!!


گفتن تو ! تو میخوای بری بالا عمرا نمیتونی!

تو هیچ وقت نمیتونی به ان هدفت برسی ، تو کوچکتر از این حرفایی...

تو...

اولش ناراحت شدم اما ...


اما من همون لحظه یاده مادرم افتادم که  برای اینکه

من به ارزوهام برسم

از همه ی زندگیش گذشت...


دیگه صدای اونا رو نمیشنیدم...

انگار نا شنوا شده بودم

از اونا جدا شدم و با خودم عهد بستم

 

 باید ارزوشو بر اورده کنم

حتی اگه بمیرم...!!!

به بهترین دوستم گفتم


اون بهم هیچی نگفت و رفت...

چند روز بعد دیدم که اون خودش عزم سفر کرده و رفته  تا گل ارزو بچینه!

خیلییییییییییییییییییی عصبانی و ناراحت شدم یه حس عجیبی داشتم ،


رفتم خونه وشروع کردم به گریه

مادرم که تعجب کرده بود منو دید و گفت چی شده؟

من همه چیزو براش گفتم و او گفت:

حالا میخوای چیکار کنی پسرم؟

گفتم :من تصمیمم رو گرفتم مادر میخوام برم و هر طور که شده اون

رو از قله میارم پایین

تمااااااااااام تلاشم رو میکنم و اونو به پایین میکشم ، تمام هدفم اینه ...

مادرم دستم رو گرفت و من رو نزدیک رشته کوهای متعدد اون ناحیه برد


نگاه کن پسرم چی می بینی؟

نگاه کردم ، روی هر قله ای افراد مختلف و زیادی بودن که

هر کدوم مسیر خودشون رو میرفتن...


یکی با چوب

یکی با طناب

یکی با دستاش

یکی....

گفتم اوه مامان چقدر زیادن...

مادر گفت : ببین پسرم هیچ کس نمیتونه جلوی تو رو برای رسیدن

به هدفت بگیره

تو مسیره خودت رو داری و دوستت هم مسیر خودش

قله ی تو برای تو ائه

حالا این تویی که تصمیم میگیری که برسی به اوج قله ات یا 

پشت کنی به قله ات و

بالا رفتن دیگران رو ببینی همه ی زندگی و هدفت رو بذاری

برای پایین کشیدن دیگران که

در این صورت اونا مسیر خودشون رو میرن بالا اما تو همونطور

پایین ایستادی تا بتونی

دیگران رو هم بیاری پایین...

برای چی؟

ایا اینطوری تو میری بالا و به هدفت میرسی؟؟

ایا بالا رفتن یا پایین رفتن دیگران تاثیری در رسیدن تو به هدفت داره؟؟

یا میتونی بایستی پایین و برای بالا رفتن انها دست بزنی و بگی ،

اون طناب داشت و...

من نداشتم

اون ...

هیچ چیزی جز تلاش و پشتکار تو نمیتونه تو رو به اوج قله ات برسونه... 

کافیه خودت رو + توانایی هایت ( که فقط مخصوص توائه)

باور داشته باشی...

حسادت فقط تو رو پایین قله ات نگه میداره...

اینم یادت باشه هیچ وقت هیچ کس نمیاد و بگه

بفرمایید این موفقیت شماست تقدیم به شما و

تو رو بالا ببره!!


خودت باید به دستش بیاری!!!

یه کم فکر کردم ، حق با مادر بود ...

تصمیمم رو گرفتم

متشکرم مادر من اون گل رو به دست میارم

مادرم گفت برو پسرم ولی یادت باشه

وقتی خسته شدی واینسا بدو!!!!!


از کوه بالا رفتم با قدرت و پر انرژی خیلی از مسیر رو بالا رفتم

به نیمه های راه رسیده بودم

خسته بودم ...

توی راه یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم

کمی باهاش صحبت کردم که یکدفعه 

شروع کردم به قضاوت کردن راجع به یکی از دوستام

داشتم ادامه میدادم که دوستم گفت وایسا !

چرا قضاوت میکنی؟

تو چه میدونی چرا ؟! و دلیلش چیه؟!

اصلا به ما چه ربطی داره!

مهم نیست دیگران چیکار میکنن

یادت باشه وقتی که میذاری واسه انالیز دیگران

فقط تو رو ازهدفت دور میکنه چه سودی داره

قضاوت کسی که جاش نبودی

دوستم راست میگفت اشتباه کردم

من باید فقط به فکر هدفم باشم...


توی این مسیر درسای زیادی گرفتم

هیچ وقت از حقم نگذرم...


یاد گرفتم اگه از یه مسیر رفتم و نشد از یه مسیر دیگه برم

اما نایستم و ناامید نشم...

  نباید تحت هیچ شرایطی کم می اوردم ...

آخرای مسیر پاهام خیلی درد میکرد خیلییییییییی

کفش هام رو در اوردم ...

فقط چشمام رو بستم و چهره ی مادرم و تلاشهایش 

برای من رو یادم میومد ...

یادم اومد به خاطر من پا گذاشت رو ارزوهاش

حالا من چطور میتونم از زندگیم براش نگذرم

چطور میتونم برگردم توی و چشمای پر از امید و مهربونش

نگاه کنم و بگم

نتونستم!!!!

نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

هرگز نمیذارم

تا وقتی که نفس میکشم نمیذارم

پاهام زخم شده بود

و خون میومد اما با وجود درد بالا رفتم

رفتم

رفتم

و بالاخره به اوج قله رسیدم و ...


دستام کوچیک بود

ولی تونستم

و لبخند واقعی شو دیدم


 

 برای همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ی

دنیام جنگیدم

و میجنگم...

تو برای همه ی دنیات آنطور که باید میجنگی؟؟؟؟



به هدفت و اینکه بهش میرسی باور داشته باش.
حس پیروزی رو تو چهره ات نشون بده.بگذار بقیه هم با دیدن تو قانع شوند که

تو میتوانی..

چشم رو هم بزاری تیر93 اومده و باید نتیجه ی 1 سال زحمتتو ببینی...

بیا ماشین زمان رو بگیر دستتو خودتو ببر به تیر93...

ببین از خودت راضی هستی؟!ببین این 1سال واقعا بهش می ارزید؟!

بخدا اگه بدونی چه لذتی داره پیروزی....

چه لذتی داره وقتی 1سالتو نگاه کنی و پشیمون نشی.

تا حالا شده از 1 اتفاقی پشیمون شی اما بهت فرصت بدن که جبرانش کنی؟

بیا این فرصتو به خودت بده.

بزار تیر93 خوشحال باشی.هی افسوس نخوری .اگه اینکارو میکردم!!!اگه کمتر smsبازی میکردم!!!!!اگه یه خورده مهمونیو tvرو کمتر میکردم!!!!حتی اگه اینترنت انقدر نمیومدم!!!!و هزارتا اگر دیگه که وقتی ده هزاربارم تکرار کنی چیزی عوض نمیشه.


پس فرمون زندگیتو دست بگیر.

بلند شو ...استارت بزن...

زاویه ی دیدتو عوض کن.


بزار متفاوت باشیو البته قابل تحسین.

و این همیشه یادت باشه که

پنیر مجانی فقط تو تله موش پیدا میشه.

پس بیا تصمیم بگیرو به خودت قول بده زندگیتو خودت بسازی نه تقدیر.

و تو این راه کسی بیشتر از خدا همراهت نیست.

بهترینها مال شماست اگر فعل خواستن رو صرف کنید.


اگه تو بخوای مطمئن باش که میتونی

کافیه که بخوای چون

impossible is impossible


- از شکستت درس بگیر و فکر نکن که با دست روی  دست گذاشتن و نا امید شدن

چیزی عوض میشه. نه دنیا داره میره و منتظره تو نمیمونه پس نذار که این ثانیه هات

هم از دست برن.

یه جمله است که شاید خیلی شنیده باشید ولی دوست دارم دوباره بگم تا یادتون

بیاد :انسان ها هیچ وقت شکست نمیخورند بلکه تلاش کردنشون رو متوقف می کنن.

پس تلاشتو متوقف نکن چون توام به سهم خودت میتونی خیلی چیزا رو تو این دنیا

عوض کنی...

چون تو منحصر به فردی پس باید و باید منحصر به فرد حرکت کنی.

با توکل به خدا شروع کن چون خدا تنها کسیه که تا ته ته دنیا

باهاته و دستت رو میگیره تا تو رو به هدفت برسونه. پس توام دستشو محکم بگیر و

رها نکن...

و نهاااااااااااااااااااااایت تلاشت رو انجام بده تا به اهدافت برسی.

شخصی از اقای ساکریت اسرار موفقیت او را پرسید ...

ساکریت به او گفت که با او به رودخانه برود تا به او بگوید.ساکریت داخل اب راه رفت

و از مرد خواست که با او برود... وقتی اب رودخانه بالا امد تا به شانه ی ان ها رسید

ساکریت گردن ان مرد را گرفت و او را به داخل اب غوطه ور کرد! مرد دست و پا زد...

اما ساکریت قوی بود . بعد از چند ثانیه ساکریت به او کمک کرد و او را بالا کشید.

مرد نفس عمیقی کشید . در ان لحظه ساکریت از او پرسید :

در هنگامی که داخل اب بودی چه می خواستی؟

مرد جواب داد :هوا 

ساکریت سری تکان داد و گفت این کلید موفقیت است.

وقتی موفقیت ان قدر برایت مهم است که مثل هوا به ان نیاز داری انگاه به تنهایی

ان را به دست می اوری. راه دیگری وجود ندارد.

- پس باید هدفمون اینقدررررر برامون مهم باشه که واسه ی رسیدن بهش تمام

 

تلاشمونو را بکنیم و هر چی داریم بذاریم ...

اگر تو بخوای میتونی همه ی داستانو عوض کنی یه جمله ی خیلی زیبا از

اقای بیل گیتس هست که میگه :

مهم نیست که فقیر به دنیا میاید ،ولی خیلی مهمه که فقیر زندگی می کنید یا نه ...

دوست داری در اینده چه جوری باشی ، چه جوری زندگی کنی؟؟؟

پس همون کارهایی رو انجام بده که تو رو تبدیل می کنه به چیزی که دوست داری

باشی ...

گذشته ها رو فراموش کن ، هرکی در گذشته است ، در گذشت است...

از همین الان نه از فردا ، همین الان شروع کن و واسه هدفت تمام تلاشت رو

انجام بده ...

از همین الان...

هرگز داشته هايت را دست كم نگير...

 

قبل از اینکه در مورد کسی قضاوت کنید
لطفا چند قدم با کفش هایش راه بروید

به امید موفقیت شما عزیزان و دوستان از طرف سعید از مناطق (دوستان گفتن دیگه نگیم این قسمت رو )استان ایلام .....


برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 جمعه 13 دی 1392 زمان : 1:02 نظرات (32)
بازدید : 5285

 

 

 

 

 

سلام یه سلام پر از انرژی ........

امیدوارم امروزتو عالی گذرانده باشی و وقتی سر تو رو بالش میذاری بگی خدایا

شکرت، امروزم عالی بود امروز خیلییییییییی از خودم راضی بودم .....

اگه از خودت راضی نیستی چرا یه کاری نمیکنی که این رضایت به دست بیاد؟؟؟!

چرااا؟ مگه چقدر فرصت داریم که این همه هم یه جوری بگذرونیم که اخرشم از

خودمون راضی نباشیم ...

مگه یادت رفته که چه هدف های بزرگی داشتی و داری؟

مگه یادت رفته که واسه رسیدن به هدفت باید بجنگی؟؟؟

 چرا نشستی و به حرفای اطرافیانت توجه میکنی ..

به انرژی های منفی شون ...  

فرصتتو از دست نده و برای رسیدن به آرزوهات بجنگ..

و یادتون باشه که: غیر ممکن غیر ممکنه...

 

- یک سوال ازتون دارم:

1. آیا الان و توی این لحظه از خودتون راضی هستید یا نه؟

 و اگه نه چرا؟


این داستان بی نظیر داستان

 

زندگیما ادماست  که 3 دسته شدیم،

یه دسته محکم و استوار

یه دسته تا یه جاهایی از مسیر رو              

      

میرن ولیبعد...

یه دسته هم که بازنده شدن براشون

مهمنیست و  ...

شما جز کدوم دسته هستید؟

هر وقت خسته شدی و ناامید ، یاد

چهره یکساییبیافت که تماام

زندگیشون روبرایتو گذاشتن...

یاد لبخند مادرت که وقتی موفقیتت

رومیبینهانگار  تمام دنیارو بهش دادن ،

و همه ی زندگیشو برات  گذاشته که تو ....

یاد دستای پدرت که با تمام وجودش

زحمت میکشهبه امید اینکه تو به ارزوهات برسی...

یاد ستاره دریاییت که باید نجاتش بدی حتی اگه یه دونه است...

یاد کسایی که با تلاش تو بشه که دنیاشون عوض بشه ...

یاد...

یاد خیلیا که دیدن لبخند و خوشحالیشون به اندازه ی تمام دنیا می ارزه ...

یاد خودت که به خودت قول دادی که ...

یاد خدای بزرگی  که بهت فرصت داده که ارزوهاتو بسازی...

یادت باشه که:

هر وقت هرچی داشتی گذاشتی

خدا اولت میکنه ،

شک نکن ...

وقتی پاهات خسته شدن

با قلبت بدو...



با قلبت بدو

نه با پاهات ...

 

 

باور کن میتونی هر ناممکنی رو ممکن کنی ،

وگرنه هیچ وقت بهت فرصت داده نمیشد!!

"شما نمیتوانید زمانیکه لباس شکست پوشیده اید

از نردبان موفقیت بالا روید"

هیچ مانعی را باور نکن

the dream isnt what you see in  sleep

dream is the thing which dosent let you sleep

 

هر جا هستی و توی هر رشته ای که فعالیت میکنی بهترین باش ... بهترین

سعی کن تمام تلاشتو انجام بدی که بهترین در کاری که در حال حاضر در حال

انجام اون هستی تبدیل بشی...

"اگر کسی رفتگر خیابان است باید طوری خیابان را جارو کند که میکل انژ

مجسمه سازی میکرد و بتهوون سمفونی می ساخت ... شکسپیر شعر

می سرود ... و ....او باید طوری خیابان را جارو کند که رهگذران اسمانی و

زمینی توقف کنند و بگویند اینجا یک رفتگر بزرگ زندگی می کند که کارش را

فوق العاده انجام میدهد".                                    

                                                                              "Martin Luther king"


نبرد های زندگی همیشه به نفع قویترها پایان نمی پـذیرد، دیر یا زود برد با آن کسی است که بردن را باور دارد ...
بردن را باور داشته باش!


                                                                                                                 (ناپلئون بناپارت)

 

از دفتر روزنامه ای که در آن مشغول به کار بود اخراج شد
 
چرا که رئیسش فکر میکرد تخیل خلاقیت و ایده های خوب ندارد.
 
والت دیزنی: موسس شهر بازی دیزنی لند و شرکت والت دیزنی 
 
(آفریننده میکی موس سفید برفی و..) برنده ۲۲ جایزه اسکار .

 

 

پس از جدایی از همسر از دست دادن شغل و مرگ مادرش کتابی نوشت

که دوازده بار توسط انتشارات مختلف رد شد

 
جی کی رولینگ نویسنده سری کتابهای هری پاتر : پردرآمد ترین 
 
نویسنده تاریخ و برنده عنوان “تاثیر گذار ترین زن بریتانیا”.


 
 
معلم مدرسه اش به او گفته بود که زیادی احمق است و هیچ چیز یاد نخواهد گرفت.
توماس ادیسون دارنده امتیاز ۲۵۰۰ اختراع که مهم ترین آنها لامپ الکتریکی است.

 

 

توسط کمپانی سازنده موسیقی رد شدند چرا که کمپانی از صدا و

موسیقی با گیتار آنها خوشش نیامد

گروه بیتلز: تاثیر گذار ترین گروه موسیقی قرن بیستم با فروش جهانی

تا ۱ میلیارد نسخه از آثار.


 
 
تا سن چهار سالگی قادر به حرف زدن نبود.اطرافیان او را “فردی غیر اجتماعی با
 
رویاهای احمقانه” میشناختندآلبرت انیشتن نظریه پرداز نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک. 

 

 از تیم بسکتبال دبیرستانش اخراج شد و به قول خودش بارها و پشت سر هم

 
شکست خورد
مایکل جردن بسکتبالیست حرفه ای سابق و معروف با عنوان بهترین
 
بسکتبالیستی که تا به حال بوده است.

نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت

بگیرد……

تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتند تا ببینند

چند ساعت دوام میاورند،حداکثر زمانی که موشها توانستند دوام بیاورند

17 دقیقه بود.

سری دوم موشها را با توجه به اینکه حداکثر 17 دقیقه می توانند زنده بمانند

به همان استخر انداختند،اما این بار قبل از 17 دقیقه نجاتشان دادند.

بعد از اینکه زمانی را نفس تازه کردند دوباره انها را به استخر انداختند.

حدس بزنید چقدر دوام آوردند؟

26ساعت !!!!!!!!!!!!

پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که علت زنده بودن موش ها این بوده است که

انها امیدوار بودند تا دستی باز هم انها را نجات بدهد و توانستند این همه دوام بیاورند!


امید، قوه محرک زندگی است.

ساموئل اسمایلزو

 


هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون
اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید !

همیشه به
قدرت کلمات فکر کنید .
چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره...


پس :

همیشه ....

مثبت فکر کنید !

و بالاتر از اون

کر بشید هر وقت کسی خواست به شما بگه که به آرزوهاتون نخواهید رسید !

و همیشه باور داشته باشید :
 
من همراه خدای خودم همه کار می تونم بکنم...


به امید لذت هدف و موفقیت شما عزیزان و دوستان از طرف سعید از مناطق فوق محروم استان ایلام .....



 

 

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 سه شنبه 10 دی 1392 زمان : 11:18 نظرات (37)
بازدید : 4755

سلام مجدد .........

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادیسون قبل از رسیدن به موفقیت 1000 بار شکست خورد

شما بعد از چند بار شکست تسلیم شدید؟!!!!

فقط بعد از یکبار؟!

روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید اقای ادیسون شنیده ام برای

اختراع لامپ تلاش های زیادی کرده اید اما موفق نشدید .

چرا پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعالیت خود ادامه می دهید؟

ادیسون با لحن خونسردی جواب میدهد "

ببخشید اقا  من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام بلکه ۹۹۹ روش یاد گرفته ام

که لامپ چگونه ساخته نمیشود.

"اشخاص عادی با تجربه اولین شکست دست از

تلاش بر میدارند و به همین دلیل است

که در زندگی با انبوه اشخاص عادی و

تنها با یک ادیسون رو به رو هستیم.

                                                                                                      "ناپلئون هیل"

تنها راز

موفقیت

تویی!

خودت رو باور کن

فقط اگه خودت رو باور کنی

میتونی دنیات رو عوض کنی...

یه وقتایی خسته و ناراحت میشی و شاید نا امید !

اما بلند شو و

چشمات رو ببند چهره ی کسی رو تصور کن که

تو مسئولی

لبخند رو رو لباش بنشونی ،

شادی رو چشماش بیاری و

ارزوهاییش رو که به خاطر تو فراموش کرده برایش بسازی

تو رو خدا برای ارزوهات ، برای ارزوهاش

بجنگ....

خودت باش اونطور که دوست داری

 

اونطور که ارزوته

 

اونطورکه خوشحال هستی

 

 

بزرگ فکر کنیم و یه جوری به اطرافمون نگاه کنیم که :


"کاش عظمت در نگاه تو باشد


 نه در ان چیزی که به ان مینگری"

"من اگر در پوست گردو اسیر و محدود باشم باز می توانم خود را

پادشاه فضای
بیکران بدانم"
                                          

 

                                              "شکسپیر کتاب هملت نمایش ۲"

همه رویاهای ما می توانند محقق شوند، مشروطبر

اینکه ما شجاعت دنبال کردن آنها را داشته باشیم.

                                                                                                       "والت دیسنی"

وقتی یه کاری رو شروع کردی حق نداری نیمه کاره رهایش کنی ...

تا اخرش باید بری

برنده ها کسایی نیستن که خوب شروع میکنن بلکه

کسانی هستن که خوب تموم میکنند..





"قدرت قلبی ایمان داشتن به موفقیت ،

اگر باور نداشته باشی

مهارتت هم به چشم نمیاد!!!

زمان برای تو به عقب برگشته

از همین حالا شروع کن

و اونی شو که باید بشی..."

به امید موفقیت شما عزیزان و دوستان از طرف سعید از مناطق فوق محروم استان ایلام .....


برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 یکشنبه 08 دی 1392 زمان : 15:14 نظرات (25)
بازدید : 4036

 

 

 

 

 

 

 

تغییر واسه ی ارزوهامون!

سلام .......

 

یه کاری واسه ارزوهامون!

و از شما دوستای خوبم

 

میخوام هر تغییری که واسه رسیدن به

هدفتون و برای متفاوت شدن با دیروزتون انجام میدین اینجا بگید 

تغییراتی که برای هدفمون

هر روز ، هرهفته و ... انجام میدیم

که یادمون نره

که:

بایــــــــــــــــــــــد

دیروزمون با امروزمون فرق کنه...

باید خودمون یه کاری کنیم که ارزومون اتفاق بیفته:)))

 

 

 


چرا نشستی برای موفقیت دیگران کف میزنی؟!

یه کاری کن!

تو که تماشاگر نیستی!

اگر خسته شدی

بدو!

غیر ممکن وجود نداره اگه تو بخوای میشه


گوشات رو روی حرفای منفی اطرافیانت ببند روی هدفت متمرکز شو

تو فرصت مسخره کردن ، قضاوت کردن و توجیه کردن دیگران رو نداری ، 

انرژی که برای این کارای بیهوده میذاری برای رسیدن به هدفت صرف کن 

سعی نکن به بقیه اثبات کنی که بهترینی ،

اصلا مهم نیست که اونا چی فکر میکنند

 

"بعضی از مردم میخوان که ( ارزوشون)اتفاق بیفته

بعضی ارزو میکنند که اتفاق بیفته

و بعضی یه کاری میکنند که اتفاق بیفته..."

                                            مایکل جردن

واسه آرزوت یه کاری کن!!

 


چرا من بیل گیتس نشدم ...!

راستش یه مدت بود که خیلی دنبال این میگشتم که راه موفقیت چیه

ادمای موفق چه جوری موفق شدن

خیلی گشتم از خیلیا پرسیدم خیلی کتاب ها رو خوندم

ولی اخر سر متوجه شدم تنها راه موفقیت

خودم هستم

 کارتون پاندای کنگ فو کار دیدین؟

در نهایت پاندا فهمید که تنها راز و راه موفقیت خودشه!!!!

 

باور خودش و انجام کاری که فکر میکنه غیر ممکنه ولی ممکنه!

یه جمله ی بی نظیر که همیشه توی ذهنم هست

اینه که :

ادما نون فکرشون رو میخورن نه نون بازوشون رو!

 

چرا منتظری یکی بیاد و بگه بفرمایید ارزوتون چیه بگید

من براورده کنم!!!

نذار دیر بشه ،

یه فکری کن

خودت

آرزوت رو بساز

اگر همواره مثل گذشته بیندیشید

همیشه

همان چیزهایی را به دست می اورید که

کسب کرده اید...

علی واکسیما را اکثر مردم تهران می شناسند، مردی که با واکس زدن

کفش شهروندان تهرانی امرار معاش می کند،

اما به تازگی موتور سه چرخه خود را تبدیل به خودرو کفشی کرده و با

آن در خیابان های تهران کار می‌کند.


علی به شوخی می گوید:

به تازگی ورژن جدید ماشینش را رو کرده و تصمیم دارد برای تولید انبود

آن با ایران خودرو بر سر میز مذاکره برود ...

این ادم موفقه

چون با همه ی واکسی های این شهر فرق داره!

سایت داره ، وقت تعیین میکنه ...

عاشق کارشه...

پس کیه که بتونه تعیین کنه که چه کسی در چه رشته ای موفق و پولدار میشه؟!

هیچ کس ،

جز خودمون...


به این میگن تفاوت

اگه میخوای بی نظیر و موفق باشی

متفاوت فکر کن


 ایده ها منتظر نمی مانند

 

همیشه اون تغییری باش

که میخوای تو دنیا ببینی...

بهتون قول میدم هرگز نمیتوانید انسان موفقی رو ببینید

که شبیه دیگران فکر میکنه!!



یادت نرفته که اگه جایی که الان هستی رو دوست نداری خب عوضش کن

باور کن که درخت نیستی!!!

خلاف جهت همه حرکت کن و به مسائل ساده ای که هیچ کس

بهشون توجه نمی کنه دقت کن 

به امید موفقیت شما عزیزان و دوستان از طرف سعید از مناطق فوق محروم استان ایلام .....


 

 

 

 

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 جمعه 06 دی 1392 زمان : 18:30 نظرات (27)
بازدید : 1876

به شکرانه ی تمام زمین خوردن هایم …

در همین چند قدمی توست…عجله کن…برخیز و دوباره قدم بردار…”…و دوباره ایستادن و دوباره زمین خوردن های پیا پی ام تا رسیدن به هدف…و آنگاه لذت احساس پیروزی !…چه لذت بی نظیری …زمانی که مدام تلاش می کنی و برای رسیدن به آنچه که می خواهی ، بار ها و بار ها طعم تلخ شکست را به جان می خری و دوباره ، از نو آغاز می کنی …چه پیروزی ارزشمندی…که اگر بدون تلاش بود ، تنها یک نام داشت…”شانس” و یا “اتفاقی تصادفی”…

از هم انگار صدایی در گوشم نجوا میکند…”برای بار چند صد هزارم…دوباره قدم بردار و دوباره آغاز کن…قاعده این است…” باید زمین خورد تا برای دوباره ایستادن ، اراده کرد “…پس زمین خوردن هایت ، شکست تو نیست !…بهانه ای ست برای تکرار زیبای دوباره آغاز کردن های تو…راهنمای راه موفقیتی که در چند قدمی توست…”…شاید چند قدمی به اندازه ی چند نفس…به اندازه ی چند چشم بر هم زدن…و به اندازه ی چند لحظه نگاه مشتاق به آسمان…………………………………..
کنج اتاق نشسته بود…زانوهایش را بغل کرده بود و خیره به نقطه ی رو به رویش ، هیچ حرکتی نداشت…تنها ، گاهی پلک هایش را می بست و ۱ ثانیه بعد بازمی کرد…چند روزی می شد که گاه و بیگاه ، این حالت ، سرگرمی عذاب آور روزانه و شبانه اش شده بود…دائم به اتفاقات گذشته و آینده فکر می کرد…و حال را نادیده می گرفت…شاید هم تنها وانمود می کرد که حال را نمی بیند…اما هر چه بود ، تنها افسوس گذشته بود و ترس از آینده…و اینگونه تمام لحظه های ارزشمند زندگی اش را تباه می کرد…این امتحان به ظاهر بزرگ و نامنصفانه ی زندگی ، شده بود لحظه لحظه ی زندگی نوجوانی اش…آن زندگی که همیشه با ذوق و شوق بیش از حدّی در حال ادامه دادنش بود…ذوق رفتن به مدرسه…هیجان داد و شیون های هم کلاسی ها…و شادی های بچه گانه شان…
اما چند مدّتی بود که دیگر خبری از این چیز ها نبود…حالا دیگر صحبت از امتحان بزرگی بود که نامش جدّیت و خشکی ناخوشایندی به لحظه های زندگی اش می داد…امتحانی که سرنوشت اش با آن رقم می خورد…و ورق زندگی ، با حکم آن ، به کلی برمی گشت…امتحانی که شده بود دغدغه ی روزهای گرم تابستانی اش…آنقدر بزرگ شده بود که تمام لحظه های شاد زندگی اش را از او ربوده بود و حالا پیروزمندانه به او پوزخند می زد…اینگونه بود که اجازه ی درست فکر کردن و درست عمل کردن را به او نمی داد…فرصت آن روزهای گرم را از دست داده بود…و حالا که آب و هوا عوض می شد ، هنوز هم نمی دانست باید چه کار کند !…به نظرش زمان داشت از دست می رفت و او در همین اول راه ، باخته است…شاید دیگر راهی نیست… و یا اگر هم هست ، او از قافله جامانده بود و از به تنهایی ادامه دادن نیز واهمه داشت…از جنگیدن برای خواسته اش می ترسید…به نظرش ، همه از او جلوتر بودند…همه بی رحمانه قدرت نمایی می کردند…همه خیلی از مباحث را تمام کرده بودند…خیلی از بخش های پایه و قسمت هایی از پیش…دیگر چیز زیادی باقی نمی ماند !…اما او چه ؟!…هیچ چیز در ذهن و منطق او ، سر جایش نبود…نه درس های پایه و نه درس های پیش…دست و پای همه چیز شکسته بود…هیچ چیز کاملی در ذهنش جای نگرفته بود تا اندکی خیالش از بابت خودش راحت باشد…آرامشش را از دست داده بود…چقدر زندگی این روزها برایش عذاب آور شده بود……………………..



غرق در همین افکار بی پایه و اساس خویش بود  که صدایی او را از عالم خاموش و بی روح خویش ، بیرون آورد…چقدر این صدا برایش آشنا بود…هیچ گاه با آن غریبگی نمی کرد…آه خدایا…چه صدای دلنشینی…کاش تمام لحظه لحظه های زندگی ام پر از همین صدا بود…کاش تمام اش رنگ آرامش این لحظه ها را داشت…اما ، افسوس که گذراست…………………..بلند شد و به کنار پنجره ی اتاقش رفت…باد ملایمی صورتش را نوازش کرد…و لبخند غمگینی بر روی لبانش نقش بست…سعی می کرد سر تا پای وجودش گوش باشد و غرق در آن صدای آشنا…………..” شهادت می دهم که جز الله ، خدایی نیست… ” …چقدر این جمله ی اذان را دوست داشت…آرامش عجیبی به تمام وجودش می بخشید…شاید در تمام این مدّتی که روحش خسته و  آزرده بود ، تنها این جملات ، حتی شده برای چند لحظه ، آرامش را به روحش باز می گرداند…عاشق این لحظات بود…شاید تنها لحظاتی بود که حتی در بدترین شرایط هم ، احساس خوشبختی می کرد…انگار دوباره ذوق و شوق کودکانه اش را به یاد او می آورد…و دوباره وجودش سرشار از حسّ زندگی می شد…تلنگری بود به روح خسته و آزرده اش…………………….. ” لا اله الّا الله…” و تمام…آه…تمام شد…دوباره تمام شد…چقدر تکرار این تمام شدن ها برایش عذاب آور بود……………….یک دم و بازدم عمیق…لبخند هم چنان بر چهره ی غم زده اش خودنمایی می کرد…چهره ای که در تمام مدّت شبانه روز ، بی روح و بی احساس به نظر می آمد ، حالا سرشار از شور و احساس زندگی بود…این حالت همیشه برایش پیش می آمد ، اما زود هم از دستش می داد…خود را درگیر لحظه ها کرده بود…زندانی زمان شده بود و تحت فرمان اش…زمان او را رام می کرد…به او فرمان می داد و زنجیرش می کرد…به او یاد داده بود که تنها چند لحظه ، غرق در لذّت شنیدن کلام خدا باشد و بعد از آن ، دوباره فرمان خاموشی…با خودش گفت…دوباره زمان ، پیروز میدان… و انسان ، در اسارتِ آن…چقدر غم انگیز و نامنصفانه است اینگونه تسلیم شدن ها…چه می شد اگر انسان ها زمان را می راندند؟!…چه می شد اگر فرمان به دست من بود ؟!…به کلام من…آن وقت فرمان می دادم که زمان ، همیشه لبریز از آرامش و مملو از احساس زندگی باشد…ای زمان نا آرام !…سرکشی نکن و لحظه ای مجال خودنمایی ام ده…آن گاه ببین که چگونه قدرت در دستان من ، تو را رام می کند !…پر از آرامش و امید…و لبریز از حسّ بودن………………….
لحظه ای چشمانش را بست و به فکر فرو رفت…چرا آن طور که می گویم نباشد ؟!…ضعیف نیستم…چرا که ضعیف آفریده نشدم…روح من ، قدرت من است…و فرمان زندگی ام ، در دستان خودم…خالقم این اختیار را به من داد تا با قدرت زندگی کنم…خودنمایی من ، مهارِ زمانِ سرکشِ زندگیِ من است…توان من ، اداره ی زندگی به ظاهر بی روح من است…مگر نه اینکه جمله ای که در سراسر زندگی ۱۸ ساله ی خویش شنیده ام ، این بوده و هست که ” راه برای دوباره آغاز کردن ، همیشه باز است ” ؟!…از همان کودکی ، که وقتی با مکعب های رنگارنگ خود ، ستون های غول آسا می ساختم و درست ، در دو قدمی پیروزی ، لرزش دستان کودکانه ام ، زحمات پیاپی مرا به باد فنا می داد و برج های مکعبی ام ، در برابر نگاه ناباورانه ام ، فرو می ریخت…و آن گاه مادرم که شاهد نگاه پر حسرت کودکش بود ، آرام در گوشم نجوا می کرد…” برای بار صدم…دوباره بساز کودک دلبندم…” …دوباره و دوباره و دوباره…………..آن روزهایی که قدم برداشتن را آغاز کردم و پاهای ناتوانم ، آرام بر جسم زمین فرود می آمد ، بارها و بارها ، زمین خوردن را آموختم… و دوباره ایستادن را نیز !…و صدا های گرم و تشویق های دلنشین پدر و مادرم که وجود اسباب بازی دلخواه دوران کودکی ام را در چند قدمی ام ، به من وعده می دادند…” در همین چند قدمی توست…عجله کن…برخیز و دوباره قدم بردار…”…و دوباره ایستادن و دوباره زمین خوردن های پیا پی ام تا رسیدن به هدف…و آنگاه لذت احساس پیروزی !…چه لذت بی نظیری …زمانی که مدام تلاش می کنی و برای رسیدن به آنچه که می خواهی ، بار ها و بار ها طعم تلخ شکست را به جان می خری و دوباره ، از نو آغاز می کنی …چه پیروزی ارزشمندی…که اگر بدون تلاش بود ، تنها یک نام داشت…”شانس” و یا “اتفاقی تصادفی”…واین نام همیشه برایم خالی از لطف و شور پیروزی بود…و همواره جزو خط خوردگی های متن زندگی پر فراز و نشیبم !…………………

 


آن وقت هایی که برای به دهان بردن لقمه ی غذا ، بارها و بار ها لقمه را در دستانم می گرفتم ، اما در راه رسیدن به چشیدن طعم آن ، دستانم یاری نمی کرد و لقمه رها می شد و من ، مات و مبهوت ، با چشمان غم زده ام ، نظاره گر به فنا رفتن آرزوی چشیدن آن طعم می شدم…آنگاه بود که صدایی می گفت …” دوباره بردار فرزندم…” … دوباره و دوباره ودوباره…بار ها و بار ها تکرار شد تا تلاشم به بار نشست و طعم پیروزی را چشیدم…چه احساس شیرینی است وقتی پیروزی ات را با رنج بسیار به دست می آوری…که شاید اگر این به زمین خوردن های دوران کودکی ام نبود ، هیچ گاه حتی قدم برداشتن را نیز نمی آموختم…پس ، خداوندا! به شکرانه ی تمام زمین خوردن هایم ، سپاس های فراوانم ، تقدیم به تو ……………..
آه…چرا تا به حال این خاطرات را اینگونه مرور نکردم ؟!…گهگداری که به تماشای فیلم های دوران کودکی ام می نشینم ، و یا خاطرات را از زبان بزرگ ترها می شنوم ، به اراده ی آن زمانم غبطه می خورم…چقدر سر سخت و مقاوم بودم…وچقدر شکست ناپذیر !…حتی زمانی که از چشیدن طعم مُهر جانماز مادرم به شدت منع می شدم ، باز هم غم به دل راه نمی دادم و با سماجت بیش از حدی ، تا رسیدن به هدف ، استوار می ماندم…هرچند صدای مادرم می گفت…”اینبار ، دیگر نه! “…اما از آن طرف هم ندایی در درونم زمزمه می کرد…”خوشمزه است !”…و این مرا به وسوسه می انداخت…(البته این طعم ، باب میل خیلی از کودکان است که من نیز از جمله ی آن ها بودم !)……چقدر پافشاری های کودکانه ام را دوست داشتم…………………..
آری ، از آن زمان ها ، تا به الان ، که حال ، افکار خسته و بیمار ذهنم ، شور زندگی را در نگاهم کم رنگ جلوه می دهد و مرا به محفل ناامیدی خویش می خواند… باز هم انگار صدایی در گوشم نجوا میکند…”برای بار چند صد هزارم…دوباره قدم بردار و دوباره آغاز کن…قاعده این است…” باید زمین خورد تا برای دوباره ایستادن ، اراده کرد “…پس زمین خوردن هایت ، شکست تو نیست !…بهانه ای ست برای تکرار زیبای دوباره آغاز کردن های تو…راهنمای راه موفقیتی که در چند قدمی توست…”…شاید چند قدمی به اندازه ی چند نفس…به اندازه ی چند چشم بر هم زدن…و به اندازه ی چند لحظه نگاه مشتاق به آسمان…………………………………..
نفس عمیقی کشید…سجّاده اش را پهن کرد…یک نیّت پاک و بعد…” بسم الله الرّحمن الرّحیم…”………….

( به آن امید که هیچ گاه ، خستگی و نا امیدی ، شما را از ادامه دادن راه پر تلاطم موفقیت تان باز ندارد…که شما همان کودک سر سخت و لجبازی هستید که برای رسیدن به خواسته هایتان ، بار ها و بار ها به زمین خوردید و دوباره ایستادید…و شیرینی پیروزی نیز در همین تجربه هاست…پس بسم الله…….)
دوستدار همیشگی شما :  سعید…


برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 پنجشنبه 21 آذر 1392 زمان : 18:00 نظرات (0)
بازدید : 10773

امید یعنی بدونی٬ تا هستی میتونی تغییر کنی و دنیا رو تغییر بدی.

امید یعنی بدونی٬ خداوند دوستت داره و اگه به تو زمان داده معنیش اینه

که توی این فرصت میشه یه کارایی کرد.

 

امید یعنی این که، همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.

 

امید یعنی این که، اگر دانه ی زندگی صد بار از دستمان رها شد٬باز

هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم این بار٬ محکم تر

گام برداریم.

 

هر چیزی از جنس خداست.

 

می دونی چرا؟

 

چون جز خدا چیزی وجود نداره!

 

و نقطه ی مقابل خدا «هیچی»یه.

 

پس هر چیزی لیاقت اینو داره که عاشقش بشی!

 

البته اینو فراموش نکن: گاهی اوقات خشم هم یکی از جلوه های عشقه!


 

امید یعنی اینکه بدونی:

برای انجام کارهای بزرگ همیشه نمیشه یک گام بزرگ برداشت

بعضی وقتا هم باید یه عالمه گام کوچیک برداریم.

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
saeed1374 چهارشنبه 29 آبان 1392 زمان : 13:18 نظرات (9)
درباره ما
Profile Pic
ثبت نام کنکور 1402 آغاز شد مشاوره خصوصی علیرضا افشار ۰۹۳۵۸۹۶۰۵۰۳ اولین سایت مشاوره ای حرفه ای در جهت گسترش عدالت آموزشی با ارائه جلسات آموزشی_مشاوره ای محتوا محور -کاملا رایگان و بدون تبلیغات؛ برای استفاده از همایش های انرژیک و مقالات آموزشی سایت از آرشیو 11 ساله کارگاه های استاد افشار دیدن فرمایید. _ مشاوره و برنامه ریزی تلفنی (تک جلسه،ماهیانه) ویژه ی کنکوریهای 140۳ و 1402 _ مشاوره تک جلسه حضوری (تهران و کرج) _ دعوت در همایش ها ، برنامه های آموزشگاه ها ، مدارس و ... جهت همانگی وقت تماس تلفنی و ثبت نام مشاوره ماهانه و همکاری در اجرای برنامه های آموزشی مدارس برترین مشاور پروازی کنکور ایران با بیشترین تعداد همایش ها و سمینارهای آموزشی در ۲۹ استان کشور منشی : واتساپ/ایتا 09358960503 www.alirezaafshar.org
اطلاعات کاربری
آرشیو
  • فروردين 1402
  • اسفند 1401
  • بهمن 1401
  • دی 1401
  • آذر 1401
  • آبان 1401
  • شهريور 1401
  • مرداد 1401
  • تير 1401
  • خرداد 1401
  • ارديبهشت 1401
  • فروردين 1401
  • اسفند 1400
  • بهمن 1400
  • دی 1400
  • آذر 1400
  • آبان 1400
  • مهر 1400
  • شهريور 1400
  • مرداد 1400
  • تير 1400
  • خرداد 1400
  • ارديبهشت 1400
  • فروردين 1400
  • اسفند 1399
  • بهمن 1399
  • دی 1399
  • آبان 1399
  • مهر 1399
  • شهريور 1399
  • مرداد 1399
  • تير 1399
  • خرداد 1399
  • ارديبهشت 1399
  • فروردين 1399
  • بهمن 1398
  • دی 1398
  • آذر 1398
  • مهر 1398
  • شهريور 1398
  • مرداد 1398
  • خرداد 1398
  • ارديبهشت 1398
  • فروردين 1398
  • اسفند 1397
  • ارديبهشت 1397
  • فروردين 1397
  • اسفند 1396
  • دی 1396
  • آذر 1396
  • مهر 1396
  • شهريور 1396
  • مرداد 1396
  • تير 1396
  • ارديبهشت 1396
  • اسفند 1395
  • آذر 1395
  • آبان 1395
  • مهر 1395
  • شهريور 1395
  • مرداد 1395
  • تير 1395
  • خرداد 1395
  • ارديبهشت 1395
  • فروردين 1395
  • اسفند 1394
  • بهمن 1394
  • دی 1394
  • آذر 1394
  • آبان 1394
  • مهر 1394
  • شهريور 1394
  • مرداد 1394
  • تير 1394
  • خرداد 1394
  • ارديبهشت 1394
  • فروردين 1394
  • اسفند 1393
  • بهمن 1393
  • دی 1393
  • آذر 1393
  • آبان 1393
  • مهر 1393
  • شهريور 1393
  • مرداد 1393
  • تير 1393
  • خرداد 1393
  • ارديبهشت 1393
  • فروردين 1393
  • اسفند 1392
  • بهمن 1392
  • دی 1392
  • آذر 1392
  • آبان 1392
  • مهر 1392
  • شهريور 1392
  • مرداد 1392
  • تير 1392
  • خرداد 1392
  • ارديبهشت 1392
  • فروردين 1392
  • اسفند 1391
  • بهمن 1391
  • دی 1391
  • آبان 1391
  • مهر 1391
  • شهريور 1391
  • مرداد 1391
  • تير 1391
  • خرداد 1391
  • ارديبهشت 1391
  • فروردين 1391
  • اسفند 1390
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 981
  • کل نظرات : 27216
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 11814
  • آی پی امروز : 470
  • آی پی دیروز : 620
  • بازدید امروز : 2,790
  • باردید دیروز : 3,130
  • گوگل امروز : 34
  • گوگل دیروز : 91
  • بازدید هفته : 34,289
  • بازدید ماه : 103,830
  • بازدید سال : 504,854
  • بازدید کلی : 14,138,938
  • حمایت از همایش ها

    برای تبادل لینک از

    انتهای صفحه و تبادل لینک

    هوشمند استفاده کنید و برای

    حمایت از مرکز مشاوره تحصیلی

    و استفاده هرچه بیشتر داوطلبان

    کنکور از کلاس های رایگان مشاور

    کنکور استاد علیرضا افشار،

    بنر ما را در سایت خود قرار دهید

    بنر 1 

    بنر 2 

    بنر 3


    بنرسایت مشاور کنکور 


    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد